پرش به محتوا

آرایشگر

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /آرایِش/گَر/

صفت فاعلی

[ویرایش]

آرایشگر

  1. آنکه شغل او آرایش مو یا چهره است، سلمانی.
    با ... زلف‌های آراسته که گویی هم اکنون از زیر دست آرایشگر آمده. «بزرگ‌علوی»
  2. سلمانی. آنکه آرایش کند، آرایش کننده، تزئین کننده، نیز دکوراتور.

مترادف‌ها

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین