پرش به محتوا

آز

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آز/

اسم

[ویرایش]

آز

  1. میل شدید و بیش از حد برای بدست آوردن پول، قدرت، و مانند آنها. حرص، طمع، زیاده جویی.
    چو زین سه گذشتی همه رنج و آز/ چه در آز پیچی چه اندر نیاز (شاهنامه)
  2. آرزو.

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /آز/

اسم

[ویرایش]

آز

  1. کم، اندک، قلیل.
    آز تؤک.
    کم بریز.
  2. خطا، اشتباه، دچار اشتباه و سر در گمی شدن.
    یؤلِه آز دِ
    راه را خطا رفت.