آشپشتپا
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /آشِ/پُشتِ/پا/
اسم مرکب[ویرایش]
آشپشتپا
- (مجاز): آش رشتهای که بعد از رفتن مسافر، بستگان او به نیّت سلامت و خوشی او در سفر میپزند و میان خویشان و دیگران پخش میکنند.
- آشی که پس از رفتن عزیزی به مسافرت درست میکنند و به فقرا میدهند.
مترادفها[ویرایش]
- آش پیش پا، آش چهلم، آش خوردن، آش در هم جوش، آش دندانی ، آش دهن سوز، آش بردن، آش شلم شوربا، آش شله قلم کار، آش کشک خاله، آش گل گیوه، آش همان آش، آش یک وجب روغن
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن