سفر
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
اسم
[ویرایش]سفر
- کتاب، کتاب بزرگ.
- هر یک از پنج کتاب اول عهد قدیم تورات.
- سفر ممکن است به دو بخش صف - عر به زبان معیار باستان قابل تجزیه باشد، و مفهوم از آن جالب است، صف شوهر یا صف برای شوهر. در دنیای پیش از میلاد سفر کردن مختص مردان بود و امکان بر نگشتن هم وجود داشت ضمنا مردان حتما بیش از یک زن داشتند، حالا باید تصور نمود مرد سفر عازم سفر است بدین ترتیب همسران وی با بچههای خویش خوشحال و مردد در حیاط یا در کوچه برای بدرقه صف بکشند، این صف کشیدن برای بدرقه شوهر «سفر» نامیده شدهاست.
زبان دیگر
[ویرایش]- عربی
اسم
[ویرایش]- رفتن از جایی به جایی، حرکت.
واژههای وابسته
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین