آفتابآسا
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آفتاب/آسا/
اسم مرکب
[ویرایش]آفتابآسا
- (شاعرانه): مانندِ آفتاب در درخشندگی و تابش.
- ماه پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر/ آفتابآسا کند در شب تجلی روی تو. »سعدی»
مترادفها
[ویرایش]- آفتاب، آفتاب دادن، آفتاب پریدن، آفتاب گرفتن، آفتاب خوردن، آفتاب چریدن، آفتاب شدن، آفتاب اندا، آفتاب بالانس، آفتاب پرست، آفتاب به آفتاب، آفتاب پهن شدن، آفتاب بالا آمدن، آفتاب لب بام، آفتاب گز کردن
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن