آفتابپریدن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آفتاب/پریدَن/
اسم مرکب
[ویرایش]آفتابپریدن
- (گفتگو): غروب کردن آفتاب.
- آقتاب داشت کمکم از لب دیوار میپرید. «آلاحمد»
مترادفها
[ویرایش]- آفتاب، آفتاب دادن، آفتاب شدن، آفتاب گرفتن، آفتاب خوردن، آفتاب چریدن، آفتاب سا، آفتاب اندا، آفتاب بالانس، آفتاب پرست، آفتاب به آفتاب، آفتاب پهن شدن، آفتاب بالا آمدن، آفتاب لب بام، آفتاب گز کردن
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن