آویختنی
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آویختَنی/
صفت
[ویرایش]آویختنی
- ویژگی آنچه شایسته و مناسب آویختن است، یا باید آویخته شود.
- مستحق به دار آوایختن؛ به دار کشیدن.
- خلقالله بیگناه را ... واجبالقتل کشتنی و سوختنی و آویختنی کرده. «جمالزاده»
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن