پرش به محتوا

آویز

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /آوِیز/

اسم

[ویرایش]

آویز

  1. آنچه از جایی آویزان باشد، چنانکه چلچراغ و قندیل از سقف و منشورهای بلور و لوستر.
  2. (گیاهی): گلی زینتی به شکل زنگوله، و قرمز رنگ، گلِ آویز، گل گوشواره.
    1. (ساختمان): تزیین قندیل به شکل آویزان از سقف یا از انتهای سقف در معماری گوتیک. منگوله، قناره، شرابه.
  3. جواهری که بر حلقه گوشواره بیاویزند.
  4. بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیاویزند.
  5. جنگ، نبرد.

صفت فاعلی

[ویرایش]
  1. در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده می‌دهد: دستاویز، دلاویز.

فعل

[ویرایش]
  1. بن مضارع آویختن.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین