آویز
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آوِیز/
اسم
[ویرایش]آویز
- آنچه از جایی آویزان باشد، چنانکه چلچراغ و قندیل از سقف و منشورهای بلور و لوستر.
- (گیاهی): گلی زینتی به شکل زنگوله، و قرمز رنگ، گلِ آویز، گل گوشواره.
- (ساختمان): تزیین قندیل به شکل آویزان از سقف یا از انتهای سقف در معماری گوتیک. منگوله، قناره، شرابه.
- جواهری که بر حلقه گوشواره بیاویزند.
- بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیاویزند.
- جنگ، نبرد.
صفت فاعلی
[ویرایش]فعل
[ویرایش]- بن مضارع آویختن.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین