آویز

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

صفت فاعلی[ویرایش]

  1. در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده می‌دهد: دست آویز، دل آویز.

اسم[ویرایش]

  1. جنگ، نبرد.
  2. جواهری که بر حلقة گوشواره بیاویزند.
  3. بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیآویزند.
  4. منگوله، شرابه.
  5. گیاهی زینتی با گل‌های قرمز.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

فعل[ویرایش]

برگردان‌ها[ویرایش]

اسم[ویرایش]

برگردان‌ها[ویرایش]

  • انگلیسی: تركيب‌ساز hanging
  • انگلیسی: pendant
  • انگلیسی: گل آویز fuchsia
انگلیسی
lobe