ابرو
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی
گشاده (~. گُ دِ)
از فارسی میانه :ابرو در پهلوی در ریخت بروگ brūg بکار می رفته است. ) )
( ( دلش گشت پردرد و سر پر ز کین
به ابرو ز خشم اندر آورد چین ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 301. )
در جایی دیگر می نویسد ( ( ابرو در پهلوی بروگ brug بوده است . این واژه با brow در انگلیسی و braue در آلمانی سنجیدنی است .
( همان ، ص 353. )
صفت مرکب[ویرایش]
- بشاش، خوشرو.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
فراخی (~. فَ)
(ح
اسم مصدر[ویرایش]
- خوشرویی، گشاده رویی.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(اَ)
اسم[ویرایش]
- مجموع موهای روییده بر ظاهر استخوان قوسی شکل بالای کاسة چشم زیر پیشانی. ؛~ بالا انداختن بی میلی نشان دادن، مخالفت کردن. ؛خم به ~ نیاوردن تحمل کردن مشقت و ناله نکردن.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معینابرو (جمع ابروها)
- ابرو
آوایش[ویرایش]
[æbˈɾuː]، /اَبرو/
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
- ایتالیایی
اسم[ویرایش]
- انگلیسی
- eyebrow