پرش به محتوا

احوال‌پرسی کردن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَحوال/پُرسی/کردَن/

مصدر فعل لازم

[ویرایش]

احوال‌پرسی‌کردن

  1. احوال‌پرسی.
    مدیر با یکی‌یکی معلم‌ها احوال‌پرسی کرد. «آل احمد»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن