اسپ
ظاهر
فارسی
[ویرایش]
ریشه لغت
[ویرایش]- پارسی باستان
آوایش
[ویرایش]- /اَسپ/
اسم
[ویرایش]اسپ (جانوری)
- اسب، فِرَس.
- یکی از مهرههای شطرنج.
- گویش اسب در زبان پهلوی، باره.
- از اسامی مشترک زبان اوستایی، سکایی سده هفتم پیش از میلاد.
مثال
[ویرایش]- اسپ و فرزین نهادن مات کردن، مغلوب کردن (در شطرنج).
- جزو دوم بسیاری از نامهای کهن ایرانی: گشتاسپ، لهراسپ، جاماسپ و غیره.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین
- تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6