اضافه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِضافه/
اسم مصدر
[ویرایش]اضافه
- افزودن، افزودن چیزی به چیز دیگر.
- آنچه از چیزی پس از مصرف باقی میماند.
- اضافه حقوق.
- بیشتر از مقدار معیّن
- (ریاضی): جمع. به اضافه.
- (ادبی): در دستور زبان، آوردنِ اسم یا ضمیری بدنبال اسم دیگر بوسیله کسره، برای کامل شدن معنی. کلمه اول را مضاف و کلمه دیگر را مضافالیه میگویند، مانند کتاب من، ارتفاع ساختمان.
- (ادبی): در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمهای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی.
- (فلسفهقدیم): (یکی از مقولات دهگانه ارسطو و یکی از اَعراض نُهگانه) جمع دو یا چند تصور در یک فعل ذهنیِ واحد، مانند اُبُوَّت به بُنُوَّت که تصور ابوّت (پدری) منوط به تصور بنوّت (پسری) است.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
| ترجمه | ||||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| ||||||||||