ایزد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- شاهنامه
آوایش
[ویرایش]- /اِیزَد/
اسم
[ویرایش]ایزد
- خدا، یکی از نامهای خداوند. آفریدگار. فرشته، ملک. سزاوار ستایش.
برگردانها
[ویرایش]
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه/فرهنگ شمس
زبان دیگر
[ویرایش]- بهاری
آوایش
[ویرایش]- /اِیز/دِ/
قید
[ویرایش]ایزدِ
- ممکن است با ایزه در مفهوم در زبان معیار باستان مترداف باشد، نشان و اثر پای کسی یا چیزی در زبان بهاری است.
- اِیز دِ قؤیؤد.
- اثر است گذاشته.
- اِیز دِ قؤیؤد.