پرش به محتوا

بابه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /بابِه/

اسم

[ویرایش]

بابه

  1. انشقاق یافته از باب،
  2. بهایی، پیروان سیدمحمدعلی‌باب در شهر بهار در آغاز نهضت بهائیت. مترادف با بابی.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]
  1. حریف شدن، شاخ شدن.
    نهضت بهایی وقتی در جامعه خالص شیعه شهرستان‌بهار رخنه کرد، سادات بهار به تکاپو افتادند، نزاع میان دو فرقه بالا می‌گرفت و گاهی منجر به آتش زدن منازل یکدیگر می‌شد، نوع تبلیغات دو فرقه به‌گونه‌ای بود که افراد کم سواد در انتخاب کیش، مستاصل بودند، بطوریکه رفتار یکی از سکنه که هر روز کیش خود را عوض می‌نمود ضرب‌المثل شد؛ بدین منوال او قبل از ظهر شیعه بود بعداز ظهر بابی.[۱] یا بالعکس.

پانویس

[ویرایش]
  1. اینک فقط یک فرد بهایی در شهر وجود دارد و کارگاه کسب او پلمپ شده و او با ابزارش در پیاده‌رو جنب کارگاهش خدمات‌رسانی می‌نماید.