باطن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /باطِن/
اسم
[ویرایش]باطِن (باطنی)
- درون ناپیدای هر چیز.ذهن و ضمیر (انسان). از نامهای خداوند. حقیقت .اصل هر چیز. مفردِ بواطن.
کهن واژه
[ویرایش]- باطن ممکن است در زبان معیار باستان به صورت با - طَن قابل تجزیه باشد و به معنی فرو رفتن خار در دست یا پا و مانند آن بوده است.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس