تخت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(تَ)
پهلوی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- کرسی، نشیمنگاه.
- جایگاه ویژة پادشاه به هنگام بارعام.
- نشیمنگاهی با چهارپایه از جنس چوب یا فلز به شکلهای مستطیل یا مرب
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- هر جای مسطح و برابر و هموار.
- کف کفش.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
اسم[ویرایش]
- تخت
[گفتاری]
- تختخواب، وسیله ای برای خوابیدن روی آن، داری سطحی معولا مستطیل و مسطح است.
صفت[ویرایش]
[گفتاری]
- مطمئن؛ آسوده؛ راحت
- خیالت تخت! مشکلی پیش نمیآید.
- داری سطح هموار
- برای کشاورزی زمین تخت بهتر است.
اصطلاحات[ویرایش]
- تخت گاز رفتن: با سرعت زیاد رفتن (معمولا در رانندگی)
برگردانها[ویرایش]
Translations
- انگلیسی
- throne