پرش به محتوا

خلق

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /خَلق/

مصدر فعل متعدی

[ویرایش]

خَلق

  1. آفریدن، آفرینش. آفریده، مخلوق.

صفت

[ویرایش]

خُلق

  1. نیکخوی، خوش. خوی، عادت. معرب خَلْخ.
  2. در گویش گنابادی به معنی اخلاق، رفتار و مَنِش می‌باشد.

قید

[ویرایش]

خَلَق

  1. مردم، انسان.

خَلِق

  1. کهنه، ژنده. خلقان.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین