پرش به محتوا

دورباش

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]
  • (ایران): /durbāš/

اسم

[ویرایش]

خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.دورباش (جمع دورباش‌ها) [دورْباشْ]

  1. نیزه‌ای دوشاخه با چوبی جواهرنشان که در قدیم فراشان یا مستحفظانی پیشاپیش شاهان می‌برده‌اند تا مردم بدانند که پادشاه می‌آید و خود را به کنار کشند؛ تبرزین

فعل

[ویرایش]

[دورْباشْ]

  1. (قدیم) برای کنار رفتن از سر راه شاه، فراشان یا مستحفظانی، خطاب به رهگذران می‌گفتند؛ کنار بروید؛ راه را باز کنید

منبع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

بهاری

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

احتمالا، از دو واژه آذری دور + باش

اسم

[ویرایش]

[دِور/باش]

  1. سرکرده، برتر، در زمان قدیم

مترادف

[ویرایش]

دورباخ