پرش به محتوا

سنگ

از ویکی‌واژه

(سَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]
  1. وقار، اعتبار.

(ق)

  1. آهستگی، آرامش.
  2. نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده‌است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده‌

استعاره

[ویرایش]
  1. وزنه‌ای جهت سنجش سنگینی.
  2. دو قطعه سنگ به ابعاد کوچک تر از سنگ آسیاب با حلقه‌ای در میان آن‌ها که زورخانه کاران به پشت خوابند و حلقه‌ها را به دست گیرند و سنگ‌ها را بالا و پایین برند. ؛از ~چشمه تراشیدن کنایه از: کار بیهوده انجام دادن. ؛ ~ُ سبو کردن کنایه از: متضاد بودن، ناساز بودن. ؛~ کسی را به سینه زدن کنایه از: طرفداری و دلسوزی کردن از کسی بیش از خود او. ؛ ~مفت گنجشگ مفت کنایه از:استفاده از فرصت‌های مناسب.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]
  1. سنگ

آوایش

[ویرایش]

[sang]

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

pietra

اسم

[ویرایش]

sasso

انگلیسی
stone