پرش به محتوا

شیخ

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /شَیخ/

صفت

[ویرایش]
  1. عالم شیعه، رئیس طایف، مرد پیر، مرشد.
    مَی خور که شیخ و‌ حافظ و‌ مفتی و محتسب.....چون نیک بنگری جمله تزویر می‌کنند

ریشه شناسی۲

[ویرایش]
  1. (گویش نیشابوری): مرد روحانی و عالم دینی مسلمان. آخوند. اطلاق کلی بر پیری که زیاد می‌داند متدین است و عمامه (دستار) بر سر دارد.
  2. (جمع): شیوخ یا شیخا.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین