پرش به محتوا

عنان

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • /عَن/آن/

اسم

[ویرایش]

عنان

  1. لگام، زمام، افسار. دهنه‌ای که برای مهار اسب می‌بستند تا گاز نگیرد.
    عنان را بپیچید کاموس تنگ/ میان دو گُرد اندر آمد به جنگ «فردوسی»
  2. عنان در زبان معیار باستان به دو بخش عَن - آن قابل تجزیه است، و به معنی پیاده شدن، پیاده شدن راکب از اسب، ارابه و مانند آنها بوده است.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه