آن
فارسی[ویرایش]
گونههای دیگر نوشتاری[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- اکدی
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ آن دارد |
آوایش[ویرایش]
- /آن/
ضمیر[ویرایش]
آن
- اشاره به دور را میرساند، مقابل این.
- ضمیر اشاره به دور مفرد.
- از مصطلحات صوفیانهاست و آن نوعی حسن و زیبایی است که قابل درک اما توصیف ناپذیر،
- بنده طلعت آن باش که آنی دارد.
حرف[ویرایش]
آن
- آنچه، چیزیکه، هرچیز.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- بهاری
اسم[ویرایش]
- سوگند، قسم.
- آن ئوسسه کِمهَ کِمهَ.
- قسم به کِی و کِی.
- آن ئوسسه کِمهَ کِمهَ.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- اکدی
اسم[ویرایش]
- اصطلاح خاص اکدی قدیم (ān یا on) که از روی اسامی خدایان مأخوذ است و در اکثر زبانهای رایج مفاهیم بسیار گسترده دارد.
- پسوند صفتی و مکانی مانند ایران، توران یا با پیشوند، آنو.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- عربی
اسم[ویرایش]
- (جمع): آنات، در یک آن، در یک لحظه، در یک دم.
جستارهای وابسته[ویرایش]
- پسوند دال بر زمان: بامدادان، ناگاهان.
- پسوند دال بر مکان و موطن: گیلان، یونان، ایران، دیلمان.
- پسوند حاصل مصدر است در آخر ریشة فعل: چادردران کردن، راه جامه دران.
- پسوند دال بر کثرت و استمرار در آخر اسم فاعل (مرخم.)
- درم - ریزان، گلریزان.
- پسوند صفت فاعلی در آخر ریشة فعل مفرد امر حاضر: خرامان، روان، نگران.
- پسوند دال بر نسبت بنوت و فرزندی: اردشیر بابکان (اردشیر پسر بابک)
- خسرو قبادان (خسرو پسر قباد)
- پسوند دال بر جشن و آذین و شادمانی و سوگ: آشتی کنان، آینه بندان.
- گاه به آخر صفات پیوندد و تغییری در معنی و نوع کلمه نمیدهد: شادان، آبادان.
- پسوند جمع: یکی از دو علامت جمع پارسی است و آن در موارد ذیل به کار رود: الف: جانداران (انسان و حیوان)
- و نام اقوام و ملل به «ان» نیز جمع بسته شوند: مردان، اسبان، ترکان. ب: بعضی اعضای بدن (که زوج و متعدد باشند)
- علاوه بر «ها» به «ان» نیز جمع بسته شوند: چشمان، ابروان. ج: کلمات ذیل دال بر زمان: علاوه بر «ها» به «ان» جمع بسته شوند: روزگاران، روزان، شبان.
واژههای مشتق شده[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ضمیر اشاره به دور مفرد
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-90-8