پرش به محتوا

غور

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /غور/

اسم مصدر

[ویرایش]

غور

  1. احیا کردن، بنا کردن، معادل فارسی بگذار.
  2. قومی قدیمی منسوب به چین یا مغول، غوری، غوریان.
  3. شهر باستانی غور که خرابه‌های آن در دره ۱۰ کیلومتری گناباد واقع است و این شهر هم در زیر خاک مدفون می‌باشد. دلیل نابودی این شهر در نیست ولی احتمال آن می‌رود که در یک جنگ نابود شده باشد.

زبان دیگر

[ویرایش]
  • عربی

اسم

[ویرایش]
  1. گودی، فرو رفتگی.
  2. قعر هر چیز.
  3. دقت، تأمل.
  4. نشیب، زمین پست.

مصدر لازم

[ویرایش]
  1. فرو شدن، فرو رفتن.
  2. دقت کردن در کاری، تفکر و تأمل کردن.

صفت

[ویرایش]
  1. مخنث، هیز.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین