پرش به محتوا

فراخ

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /فَراخ/

صفت

[ویرایش]

فراخ

  1. پهناور، وسیع، گسترده. گشاد، باز، مقابل تنگ.
    فراخ ممکن است اصطلاح باستانی‌تر باشد و در زبان معیار باستان به دو بخش فَر - آخ قابل تجزیه است و ظاهراً آخ و ناله فردی از نژاد موی‌فِر است.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

فِراخ

  1. فِراْخ در گویش گنابادی یعنی شکمو، پر اشتها.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

اسم

[ویرایش]
  1. جمع فرخ، جوجه.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن