مرصع

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • عربی

آوایش[ویرایش]

  • /مُرَصَّ/

اسم مفرد[ویرایش]

مرصع

  1. جواهرنشان، به جواهر آراسته.
    همت عالی طلب جام مرصع گو مباش.....رند را آب عنب یاقوت رمّانی بود (حافظ)
  2. آراسته، جواهرنشان.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین