منجوق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- ایرانی
آوایش
[ویرایش]- /مُنجوق/
اسم
[ویرایش]منجوق
- گویهای ریز شیشهای که به لباسهای زنانه میدوزند. دانههای تسبیح.
- منجوق ممکن است به دو بخش من - جوق قابل تجزیه باشد، و در زبان معیار باستان کنایه از «من زیاد دارم» یا آنچه که من جمع آوردهام، است.
- ماهچه عَلَم، آنچه که بر سر علم و رایت نصب کنند.
- چتر، سایبان.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین