ورود
ظاهر
(وُ)
فارسی
[ویرایش]وُرْرَدْ :(warrad) در گویش گنابادی یعنی دنبال ، پیرو ، تابع ، مراقب ، مواظب ، بادیگارد ، مامور تعقیب و مراقبت
وَرْرِدَ :(warreda) در گویش گنابادی یعنی تعقیب کردن ، دنبال کردن انسان یا حیوانی به قصد گرفتن او
ریشهشناسی
[ویرایش]- فارسی
- ریشه واژه "ورود" از زبان فارسی است و در زبانهای دیگری مانند عربی نیز به کار میرود.
مصدر لازم
[ویرایش]- درآمدن، داخل شدن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
عربی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- در آمدن. داخل شدن.
- همین که رسيد. به رسیدن. به آمدن. همینکه آمد. تا آمد. تا رسيد. لدی الورود. (فرهنگ فارسي معين)
- .
- (اِ)
وُرُد. اوردة. ج ِ وريد، به معنی رگ گردن. (منتهي الارب)
(اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء)
- .
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- entrance