نتایج جستجو

(اَ) پهلوی جای انباشتن. کود. استخر، تالاب. فرهنگ لغت معین ایتالیایی magazzino dispensa deposito انگلیسی warehouse thesaurus tender storeroom storehouse...

/آبِ/اَنبار/ آب انبار مکان هایی در ایران قدیم که مخزن جمع آوری و ذخیره آب در شهر ها بود. در ايران استانهای مناطق خشك دارای بالاترين تعداد آب انبارند انبار...

حوزه: [حمل‌ونقل دریایی] سندی رسمی که نشان می‌دهد کالا به انبار تحویل داده شده است. «رسید انبار» هم‌ارزِ «warehouse warrant, warehouse receipt»؛ منبع: گروه...

آب انبار...

حوزه: [حمل‏ونقل دریایی] دفتری برای ثبت اقلام موجود در انبار. «دفتر ثبت انبار» هم‌ارزِ «warehouse book»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

دریایی، حمل‏ونقل ریلی] برگ درخواست برای انجام امور گمرکی و انبار کردن کالا. «برگۀ ورود به انبار» هم‌ارزِ «warehouse entry»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

حوزه: [علوم و فنّاوری غذا] انبار مواد غذایی در محفظه‌ای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است. «انبار با جوّ مهارشده» هم‌ارزِ «controlled atmosphere...

و فنّاوری غذا] انبار مواد غذایی در محفظه‌ای که جوّ آن با تغییر دادن نسبت گازهای اکسیژن و نیتروژن و کربن‌دی‌اکسید اصلاح شده است. «انبار با جوّ اصلاح‌شده»...

فارسی /آبِ/اَنبار/ آب‌انبار بنای معمولا زیرزمینی مخصوص ذخیره کردن آب. در زیر خانه‌های خود آب‌انبارها ساخته بودند. «کلانتر» آب انبار، آب انباری، آب انباشت...

جبران خسارت واردآمده بر کالا از هنگام حمل کالا از انبار مبدأ تا رسیدن آن به انبار مقصد. «شرط انباربه‌انبار» هم‌ارزِ «warehouse to warehouse clause»؛ منبع:...

تهیدن [تُهیدَن] مخزن/انبار/جایی را بدون چیزی کردن. تهی کردن....

مأموران گمرک پس از مهروموم انبار آذوقه و لوازم کشتی‌هایی که مبدأ حرکت آنها بنادر خارجی بوده است صادر می‌کنند. «گواهی انبار مواد مصرفی» هم‌ارزِ «certificate...

انگلیسی warehouse (جمع warehouses) انبار دیکشنری بیاموز دیکشنری آنلاین بیاموز....

حوزه: [حمل‏ونقل دریایی، حمل‏ونقل ریلی] محلی بسیار بزرگ برای نگهداری کالا. «انبار 2» هم‌ارزِ «warehouse»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

حوزه: [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] انباری برای ذخیرۀ غلات بوجاری‌شده. «انبار غله» هم‌ارزِ «granary»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

(~. اَ) لت انبار. فرهنگ لغت معین...

(~.) عربی انبار غله. فرهنگ لغت معین...

از ایرانی باستان. همریشه با لیتوانیایی tvora «حصار، فنس». اتاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، انبار کاه. انبار باغ انگور. فرهنگ لغت معین...

دریایی] بخشی از فضای داخلی کشتی که از آن برای حمل کالا استفاده می‏شود. «انبار 1» هم‌ارزِ «hold 1»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم،...

انبار کاه، محل ریختن کاه. فرهنگ لغت معین...