نتایج جستجو

بی ملاحظه...

(مُ حَ ظَ یا حِ ظِ) عربی ملاحظة نگاه کردن، مراقبت کردن. مراعات کردن. فرهنگ لغت معین ایتالیایی discrezione انگلیسی tact respect regard prudence observation...

(دَ) (ق مر.) بی مضایقه. بدون ملاحظه و خوددا فرهنگ لغت معین...

عدل، میل به ناحق کردن. کسی را مخصوص خود کردن، ویژه خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن. یاری، طرفداری از کسی. احتیاط، ملاحظه. محاباتی فرهنگ لغت معین...

ایتالیایی indiscreto...

(اِ تِ) عربی پشت کردن. مق استقبال. آخرکار را ملاحظه کردن. فرهنگ لغت معین...

(مَ یّ) عربی (اِمف.) مراعات شده، ملاحظه شده. فرهنگ لغت معین (مَ عا) عربی چراگاه. مراعی. فرهنگ لغت معین...

(مُ) عربی محاباة ترس، پروا، احتیاط، ملاحظه، طرفدا کسی یا چیزی را ویژة خود ساختن. فرهنگ لغت معین انگلیسی slam bang impavid free spoken...

(~.) عربی (عا.) کسی که در انجام کاری همة جوانب را در نظر می‌گیرد. فرهنگ لغت معین...

انگلیسی:-ɛəɹi|-ɛəɹi wary (تفضیلی warier، عالی wariest) محتاط، بااحتیاط، هشیار با ملاحظه cautious, guarded, careful, chary unwarily unwary warily wariness weary...

مرکب به معنی ابرو بوده، ظاهراً در نقاشی قدیم، اولین نشان آشکار شده برای ملاحظه کننده، ابرو بوده است. (ساختمانی):کسی که در و دیوار و جز آن را رنگ می‌کند،...

(رِ یَ) عربی رعایة نگاه داشتن حق و حرمت کسی. (اِم نگه - داری، پاسبانی. ملاحظه، احترام. چرانیدن گوسفندان و حیوانات گیاه خوار. فرهنگ لغت معین ایتالیایی osservazione...

به دو بخش مهر - گان قابل تجزیه باشد، مقصود از گان همان گن یا گند بوده است، سرجمع از دید منتقد گندکاری بوده که در این جشن ملاحظه شده است. مهرگن، میترا،...

شیوه آن ابداع شده است؛ هم - سایه. اگر در روز آفتابی از کوچه‌ای گذر شود ملاحظه خواهد شد که سایه دو دیوار مجزا به هم چسبیده‌اند، پس دو خانه با مالکیت متفاوت...

(لِ) عربی به گوشة چشم نگریستن. (اِم نگرش، دید، ملاحظه. فرهنگ لغت معین انگلیسی viewpoint phase perspective light of exofficio ambiguous nutrient heterology...

اوککو اصطلاح فوق پسوند برخی اسامی شاهان مانند دیاکو، دیااکو یا دیااُکّو ملاحظه شده ظاهراً صفت پادشاهی بوده است. انتساب اوکو به زبان هوری مشکوک تلقی شده...

باور عامیانه کهن صدای مار در هنگام حمله است گاهی ادژها فش در شاهنامه نیز ملاحظه می‌شود. کی اژدها فش بیامد چود باد ..... کلاه کیی به سر برنهاد عربی [فَ یا...

خواستن چیزی از کسی و تشویق او به انجام آن گفته می‌شود؛ موافقت کن، همراهی کن، ملاحظه کن. بیا ممکن است اصطلاحی کهن باشد و در زبان معیار باستان واژه جلب برخی حیوانات...

فراگیر، گسترده، وسیع، همه‌جانبه، کاهش چشمگیر، معتنابه، قابل‌ملاحظه قطعی، قاطع، تمام‌عیار حکم یا اتهام عجولانه، کلی، سرسری فرهنگ معاصر انگلیسی به فارسی...

از فرانسوی باستان ratifier، از لاتین ratus (“ملاحظه شده”). آیپا: /ˈɹætɪfaɪ/، /ˈɹætəfaɪ/ (deprecated use of |lang= parameter) خطای لوآ در پودمان:utilities...