نتایج جستجو

(نَ) عربی نذر کردن. صدا را به گریه بلند کردن. فرهنگ لغت معین...

(نُ) عربی جِ نذر. فرهنگ لغت معین...

(مَ) عربی (اِمف.) نذر شده، عهد و پیمان شده. فرهنگ لغت معین...

چیزی. (اِم گشایش. گشایش حالی که به سالک در مراحل سلوک دست دهد. نذر، مال یا چیزی که نذر عارف و سالک کنند. فرهنگ لغت معین (~.) عربی جِ فتح ؛ پیروزی‌ها،...

زردشتیان نذر آتشکده یا موبدان می‌کنند بگیرد و به مصرف برساند. ‹جادنگوی› خادم آتشکده و واسطۀ وصول نذرهای آتشکده به موبدان؛ کسی که آنچه را زردشتیان نذر آتشکده...

/جادنگو/ جادنگو میانجی، خادم آتشکده و واسطۀ وصول نذورات آتشکده به موبدان؛ کسی که آنچه را زردشتیان نذر آتشکده یا موبدان می‌کنند بگیرد و به مصرف برساند....

فارسی /آشِ/اِمام/زین‌العابدین/ آش‌امام‌زین‌العابدین آش نذری. نذر کرد آش امام زین‌العابدین پخت. «آل‌احمد» فرهنگ بزرگ سخن...

یا سپاسگزاری از موهبتی یا به‌عنوان نشانه‌ای از ایمان تقدیم می‌شود. «پیش‌نذر» هم‌ارزِ «ex-voto»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر...

(قدیم): شراب‌خانه، میخانه، محل یا جایی که در آن مَی و‌ شراب عرضه می کردند. نذر کردم گر ازین غم بدرآیم روزی.....تا در میکده شادان و غزل‌خوان برَوم (حافظ)...

/آشِ/اَبودَردا/ آش‌ابودردا نوعی آش نذری که به نیّت بهبود بیمار بین مردم پخش می‌کنند. نذر داری که ... آش ابودردا بپزی؟ «جمال‌زاده» ابودردا یکی از اصحاب پیغمبر بود...

تقریباً چهار - گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب‌های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می‌کنند. فرهنگ لغت معین...

سُفَرة یا شاید معرب از اصل فارسی میانه ustufrit ،usufrit به معنی «پیشکش، نذر»، از اوستایی usəfriti. در منظومه درخت آسوریگ به صورت sətafr به معنی «سفره»...

فارسی /نَذری/ نذری آنچه که رایگان به عنوان نذر در راه خدا می‌بخشند. نهشته ‌نذری، محوطه نذری، شمع نذری، تاج نذری، لوح نذری، شیء نذری، پیشکش نذری، دفینه...

ِ شُ لِ قَ لَ) آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست می‌شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست می‌کنند. کنایه از: هرمجموعه‌ای که در آن نظم و ترتیب...

واژه آذوقه واژه‌ای پارسی است که از واژه اَذو در زبان اوستایی به چمِ (خوراک، نذر، ارمغان) گرفته شده است. فرهنگ لغت معین/ فرهنگ واژه‌های اوستایی چنانکه در...

(نَ) عربی شرط و پیمان. آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد. نذور. فرهنگ لغت معین (نُ ذُ) عربی ترس، بیم. فرهنگ لغت معین انگلیسی...

حوزه: [باستان‏شناسی] شیء یا اشیایی که به‌قصد نذر در مکانی مقدس قرار می‌دادند، بدون آنکه قصد برداشتن آنها یا استفادۀ مجدد از آنها را داشته باشند. «پیشکش...

[باستان‏شناسی] مجموعه‌ای از اشیا، ازجمله مواد خوراکی، که با مقاصد آیینی به‌عنوان نذر در زمین دفن شده است. «دفینۀ نذری» هم‌ارزِ «votive hoard»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

اساسی تشکیل می‌شود: روغن چرب ثابت، روغن کانی و روغن اس ~ ریخته را نذر امامزاده کردن مال از دست رفته را به کسی بخشیدن. فرهنگ لغت معین ایتالیایی olio انگلیسی...

حوزه: [باستان‏شناسی] محیط باستان‌شناختی کشف پیشکش نذری و دفینۀ نذری و پیش‌نذر و دیگر انواع اشیای نذری. «نهشتۀ ‌نذری» هم‌ارزِ «votive deposit»؛ منبع: گروه...