نتایج جستجو

همچنین ببینید -ه سی‌ و یکمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد پنج است. [ـهِ] نسبت و اتصاف: الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده نبردی...

دوآ عربی [دِو/عا] دعا دعاء. (جمع): ادعیه. این کلمه گونه تازی گشته کلمه ذُوا در پارسی باستان است و معنی دیگر آن در پارسی آزبا است. نیایش، طلب حاجت از خدا...

نیاهندوایرانی [تِ] ت چهارمین حرف از الفبای فارسی، در حساب ابجد نماینده عدد ۴۰۰ است. تُ :(to) در گویش گنابادی یعنی تو ، شما ، دوم شخص مفرد‌. ضمیر متصل شخصی،...

انگلیسی impact printer...

انگلیسی recumbent sclaff bulldog...

انگلیسی zootomy vivisectional vivisection trifid quadrifid autopsy scalpel vulvate vulvar vulval palmatifid postmortem hack embrasure...

ایتالیایی autonoleggio...

(~.) خودسر، خودرای. هوی پرست. فرهنگ لغت معین...

انگلیسی lycopodium lycopod...

انگلیسی vagary phantasmagoria tabula rasa...

(دَ دَ) پاره کردن، چاک دادن. فرهنگ لغت معین...

انگلیسی wooler trial lawyer beef cattle...

نیاهندوایرانی [گِ] گ گاف، بیست و ششمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد ۲۰ در حساب ابجد. –––– ترجمه‌ها فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-95-9...

(~.) (ص نسب.) خزانی، پاییزی. فرهنگ لغت معین (~.) نام لحن بیست و پنجم باربد. فرهنگ لغت معین...

انگلیسی adaptive harmonic analysis...

انگلیسی stabber snorter liner dragman chain smoker bloodsucker...

انگلیسی daring...

انگلیسی whoever every...

انگلیسی interplant...

(دَ) گذاشتن و ترک کردن. شبیه و مانند شدن. فرهنگ لغت معین...