پیاده
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /پیادِه/
اسم[ویرایش]
- آنکه با پا مسیری را طی میکند و سوار بر وسیله نقلیه، حیوان و مانند آن نیست. کسی که با پای راه میرود و سواره نیست.
- (پیادهنظام):بخشی از ارتش که سواره نیستند.
- (شطرنج): یکی از مهرههای شطرنج.
- (گفتگو): عامی، بیسواد. ضعیف، مسکین.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- بهاری
آوایش[ویرایش]
- /پِیا/دِ/
صفت[ویرایش]
پیاده
- (گفتگو): تحفه، خیلی تحفه، زمانی صرف میگردد که از یکی که لایق حرفهای زده شده نباشد.
- چؤخ پیادِ
- خیلی تحفه است.
- چؤخ پیادِ
- پیاده ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش پیا - دِ قابل تجزیه باشد و انتقاد از تعریف و تمجید بیمورد از کسی که لیاقت تعریف و تمجیدها را ندارد، است.
جستارهای وابسته[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن