چوگان
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- چِئو/گان/
اسم[ویرایش]
چوگان
- چوبی که دسته آن راست و باریک و سرش اندکی پهن و خمیده است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند. چوگان بازی.
- از ایشان یکی گوی و چوگان بخواست/میان سواران بر افگند راست «فردوسی»
- چوگان ممکن است در زبان معیار باستان از دو بخش چئو - گان شکل گرفته باشد؛ به معنی خطای مکرر توپ چوگان است. مسیر چیزی پس از پرتاب قابل پیشبینی نبودن. گان مترادف گند است.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ لغت نامه دهخدا
- فرهنگ شمس/ شاهنامه