چوگان

از ویکی‌واژه
چوگان بازی سیاوش در میدان افراسیاب

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • چِئو/گان/

اسم[ویرایش]

چوگان

  1. چوبی که دسته آن راست و باریک و سرش اندکی پهن و خمیده‌ است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند. چوگان بازی.
    از ایشان یکی گوی و چوگان بخواست/میان سواران بر افگند راست «فردوسی»
  2. چوگان ممکن است در زبان معیار باستان از دو بخش چئو - گان شکل گرفته باشد؛ به معنی خطای مکرر توپ چوگان است. مسیر چیزی پس از پرتاب قابل پیش‌بینی نبودن. گان مترادف گند است.

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین/ لغت نامه دهخدا
  • فرهنگ شمس/ شاهنامه