کاسه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- /کاسِه/
اسم
[ویرایش]کاسه
- پیاله، ظرف.
- کوس نوعی طبل بزرگ که در جنگهای قدیم جهت آماده شدن نبرد مینواختند.
- بیرونی ترین پوشش گُل.
- واژه کاسه در زبان فارسی و عربی ریشهً اوستایی و سانسکریتی دارد و از واژه کاچه به معنی شیشه، آبگینه، آیینه، لیوان، جام و کریستال اخذ شدهاست. این واژه چنانکه در واژه پهلوی کاسوک (کاسه پشت، لاکپشت) دیده میشود، به همین صورت کاسه در ایران پیش از اسلام رایج بودهاست
مثالها
[ویرایش]- کاسه داغتر از آش کنایه از: واسطهای که از صاحب حق بیشتر جوش میزند.
- کاسهی زیر نیم کاسه بودن کنایه از: نیرنگی در کار بودن.
- کاسه کوزه کسی را به هم زدن کنایه از: شر و فساد و خرابی بار آوردن.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی
- فرهنگ واژه های اوستا