گل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
گِ
گَلْ :(gal) در گویش گنابادی یعنی ورز دادن گِلْ با پا ، چرخاندن ، دور دادن
گَلَ :(gala) در گویش گنابادی یعنی دهان
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- خاک آمیخته با آب. ؛ در جایی را ~گرفتن کنایه از: جایی را یک باره تعطیل کردن.
(گُ)
ریشهشناسی[ویرایش]
- پهلوی
- از فارسی میانه گل یا گیل، از فارسی باستان wurdi به معنی گل رز (مقایسه شود با اوستایی varǝδa سغدی ward ئ پارتی wâr). از نیا هند و اروپایی wr̥dʰo-.
اسم[ویرایش]
- عضو تولید مثلی و تکثیر گیاهان که از برگهای تغییر شکل یافته به وجود آمده
- گل ممکن است سلولهای هر دو جنس نر و ماده را شامل باشد و یا فقط ممکن است سلولهای یک جنس (نر و یا ماده) را دربرداشته باشد. اکثر گلها دارای رنگهای مختلف و بوی مطبوع میباشند و زیبایی خاصی دارند و از این جهت به عنوان زینت نگه داری میشوند.
- به طور عام هر گیاه علفی گل دار.
- غنچه وا شده، غنچه شکفته.
- مطلق گُل سرخ.
- اخگر، شعله.
- خوب، دوست داشتنی.
- محبوب، معشو
- دروازه، در بازیهایی مانند فوتبال، جایی که باید توپ داخل آن شود تا امتیاز به دست بیاید.
- امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد.
برگردانها[ویرایش]
Translations
مازندرانی[ویرایش]
قید[ویرایش]
- هر چیز زیبا و محبوب.
- نوایی است از موسیقی قدیم.
- قسمت مرکزی هندوانه که خوش خوراک تر
- چهرة سرخ و خوش آب و رنگ.
- اشکال هندسی شش گوشه و هشت گوشه و ده گوشه و دوازده گوشه و غیره که در خاتم سازی به کار میرود. ؛~ از ~ کسی شکفتن چهرة کسی از شادی درخشیدن. ؛ ~ سرسبد کنایه از: نمونة اعلاء، نمونة بهترین. ؛~کاشتن کنایه از: هنرنمایی کردن، کار نظرگیری انجام دادن.