پرش به محتوا

گل

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]
گل نیلوفر

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /گُل/

اسم

[ویرایش]

گُل

  1. (عامیانه): مطلق گل سرخ، به طور عام هر گیاه علفی گل دار؛ غنچه وا شده، غنچه شکفته.
  2. گَلْ: در گویش گنابادی: ورز دادن گِل با پا؛ چرخاندن؛ دور دادن.
  3. گَلَ: در گویش گنابادی: دهان.عضو تولید مثلی و تکثیر گیاهان که از برگ‌های تغییر شکل یافته به وجود آمده‌
  4. (قدیم): برکه، برکه آب، سد مصنوعی که برای ذخیره آب ساخته می‌شد.
  5. (ورزش): دروازه، در بازی‌هایی مانند فوتبال، جایی که باید توپ داخل آن شود تا امتیاز به دست بیاید.
  6. (ورزش): امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد.
  7. اخگر، شعله.
  8. خوب، دوست داشتنی.
  9. محبوب، معشوق.
  10. هر چیز زیبا و محبوب.
  11. نوایی است از موسیقی قدیم.
  12. قسمت مرکزی هندوانه که خوش خوراک‌تر است.
  13. چهره سرخ و خوش آب و رنگ.
  14. اشکال هندسی شش گوشه و هشت گوشه و ده گوشه و دوازده گوشه و غیره که در خاتم سازی به کار می‌رود.
  15. خاک آمیخته با آب، که در گذشته با آن خشت و ساختمان ساخته می‌شد.
  16. از فارسی میانه گل یا گیل، از فارسی باستان vardah به معنی گل رز (مقایسه شود با اوستایی varǝδa سغدی ward ئ پارتی wâr). از نیا هند و اروپایی wr̥dʰo-.

استعاره

[ویرایش]
  1. گُل از گُل کسی شکفتن: چهره کسی از شادی درخشیدن.
  2. گُل سرسبد: نمونه اعلاء؛ نمونه بهترین.
  3. گُل کاشتن: هنرنمایی کردن؛ کار کم‌نظیر/بی‌نظیری انجام دادن.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ فارسی معین/ فرهنگ کوچک زبان پهلوی