پرش به محتوا

کفش

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /کَفش/

اسم

[ویرایش]

کفش

  1. پوششی برای محافظت پا که از دو بخش رویه چرمی، پلاستیکی، یا پارچه‌ای و کف یا زیره محکم ساخته می شود.
  2. نوعی پوشش که پا را محافظت می‌کند و معمولاً از جنس چرم است، پاپوش.

استعاره

[ویرایش]
  1. پا در کفش کسی کردن کنایه از: موجب اذیت و آزار کسی شدن.
  2. پا در یک کفش کردن کنایه از: در عقیده خود پافشاری کردن.
  3. کفش پیش پای کسی جفت کردن کنایه از: عذر کسی را خواستن، رفع مزاحمت کسی را از خود کردن.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین