even
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
انگلیسی[ویرایش]
صفت[ویرایش]
even (تفضیلی more even، عالی most even)
- صاف و هموار.
- Clear out those rocks. The surface must be even.
- بدون نوسان بزرگ.
- Despite her fear, she spoke in an even voice.
- برابری در تناسب، کمیت، اندازه و غیره.
- The distribution of food must be even.
- (ریاضیات, مقایسهای نیست) باقیمانده صفر شود وقتی عددی بر ۲ تقسیم شود.
- Four, fourteen and forty are even numbers.
برگردانها[ویرایش]
باقیمانده صفر شود وقتی عددی بر ۲ تقسیم شود
|
قید[ویرایش]
even (نسبی نیست)
- تاکید بیشتر در هنگام مقایسه
- I was strong before; but now I am even stronger.
برگردانها[ویرایش]
تاکید بیشتر در هنگام مقایسه
|