پرش به محتوا

resolve

از ویکی‌واژه

انگلیسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

گرفته شده از انگلیسی میانه، از واژهٔ لاتین resolvō

آوایش

[ویرایش]
دوباره حل کردن
  • (UK) آیپا: /ɹiˈsɒlv/, X-SAMPA: /ri"sQlv/
  • پساوند انگلیسی:-ɒlv|-ɒlv
  • (US) آیپا: /ɹiˈsɑlv/, X-SAMPA: /ri"sAlv/
  • پساوند انگلیسی:-ɑlv|-ɑlv
دیگر معنی‌ها
  • (UK) آیپا: /ɹɪˈzɒlv/، /ɹiːˈzɒlv/, X-SAMPA: /rI"zQlv/, /ri:"zQlv/
  • پساوند انگلیسی:-ɪzɒlv|-ɪzɒlv or پساوند انگلیسی:-iːzɒlv|-iːzɒlv
  • (US) آیپا: /ɹiːzɒlv/
  • noicon(پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.

فعل

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. (با مفعول) پیدا کردن راه حل (برای یک مسئله)
  2. (با مفعول) دوباره حل کردن
I’ll have to resolve the equation with the new values.
مجبورم معادله را با مقدارهای تازه دوباره حل کنم.
  1. (بدون مفعول) تصمیم قاطع برای انجام کاری گرفتن
I resolve to finish this work before I go home
تصمیم دارم که پیش از آنکه بروم خانه این کار را انجام دهم.
  1. به توافق رسیدن، به صلح رسیدن، یک رابطه را بهبود دادن، تفاوت‌ها را پذیرفتن، دعوا را کنار گذاشتن
After two weeks of bickering, they finally resolved their differences
آن‌ها پس از دو هفته بحث فرسایشی، بالاخره تفاوت‌های یکدیگر را پذیرفتند.
  1. (با مفعول، بدون مفعول، انعکاسی) شکسته شدن به اجزای سازنده، تجزیه شدن، به حالت اولیه یا ساده تر رسیدن.
  2. (رایانه) پیدا کردن آدرس آیپی یک کاربر.
  3. (کم کاربرد، با مفعول) آب کردن، ذوب کردن، مایع کردن
  4. (کم کاربرد، بدون مفعول) آب شدن، ذوب شدن، حل شدن، مایع شدن یا نرم شدن یک مادهٔ جامد.
  5. (بدون کاربرد، با مفعول) مایع کردن یک گاز یا بخار، دچار میعان کردن

عبارت‌های گرفته شده

[ویرایش]

عبارت‌های مرتبط

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. تصمیم، همت، تمایل به انجام کاری

هم معنی

[ویرایش]

ایتالیایی

[ویرایش]

فعل

[ویرایش]

resolve

  1. سوم شخص مفرد حال اخباری resolvere

هم خانواده

[ویرایش]

لاتین

[ویرایش]

فعل

[ویرایش]

resolve

  1. دوم شخص مفرد حال معلوم امری resolvō

پرتغالی

[ویرایش]

فعل

[ویرایش]

resolve

  1. Third-person singular الگو:pt-verb form of/pronoun present indicative of verb resolver.
  2. Second-person singular الگو:pt-verb form of/pronoun affirmative imperative of verb resolver.