آینه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آیِنِه/
اسم
[ویرایش]آینه (فیزیک)
- نوعی سطح صیقلی که نور رسیده از هر جسم را چنان بازمیتاباند که تصویری از آن جسم تشکیل شود.
- هر چیز بسیار صاف و براق. آیینه، آئینه.
اسم
[ویرایش]آینه (تصوف)
- دل عارف که حقایق در آن منعکس میشود.
اسم
[ویرایش]آینه (مجاز)
- جایی که در آن چیزی ظاهر میشود. محل ظهور و تجلی.
اسم
[ویرایش]آینه (بازی)
- در قاپبازی حالت قرار گرفتن قاپ به وضعی که نتوان حکم کرد که کدامیک از نقشهای چهارگانه، در بالا قرار گرفته است.
اسم
[ویرایش]آینه (قدیم) (موسیقیایرانی)
- نوعی طبل یا زنگ که از پشت فیل معمولا در جنگ به صدا درمیآوردهاند.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-90-8