برق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- /بَرق/
- واژه برق در سنسکریت بره barh به معنی درخشیدن است و از سنسکریت به عربی رفته چون [ق] و [غ] جایگزین [ه] می شوند. مانند اسپرهم و اسپرغم، آهاردن و آغاردن، مَه و میغ. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ) ( دستور زبان فارسی دکتر محمد جواد شریعت، چاپ ششم 1372 انتشارات اساطیر )
اسم
[ویرایش]برق
- (فیزیک): نوعی انرژی که برای ایجاد گرما، روشنایی، و بکار انداختن ماشینها بکار میرود و بر اثر حرکت بارها ایجاد میشود؛ الکتریسیته.
- صاعقه، درخشش، جرقهای که در اثر نزدیک شدن الکتریسته منفی و مثبت تولید شود. نوری که در اثر برخورد ابرها تولید شود.
- جریان الکتریستهای که برای مصارف خانگی و صنعتی عرضه میشود.
- بَرق یا بَرِقْ: در گویش گنابادی تکهای فلزی یا چوبی به شکل دری کوچک است که جلوی ورودی جوی آب، در دم باغها و زمینها داخل یک چهارچوب قرار میگیرد و مانع ورود و خروج آب میگردد و در هنگام نیاز به آبیاری برداشته شده و بعد دوباره در جای خود قرار میگیرد و پس از آبیاری دو طرف یا یک طرف آن را خاک میریزند تا محکم کاری شده باشد.
––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا