خرچنگ
ظاهر
(خَ چَ)
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /خَر/چنگ/
اسم مرکب
[ویرایش]خرچنگ
- جانوری است دوزیست با چنگالهای بلند که به یک پهلو حرکت میکند.
- یکی از صورتهای فلکی منطقة البروج ؛ چهارمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید تیرماه در این برج دیده میشود.
- (عامیانه): ناخوانا، بدخط. خط خرچنگ قورباغه.
زبان دیگر
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
آوایش
[ویرایش]- /خِرچ/اَنگ/
- به مفهوم باستانی و به زبان معیار باستان یعنی شکستن، ترجیحا شکستن استخوان با آرواره.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین