دین
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /دِین/---/دین (جمع: ادیان)
- واژهٔ دین در زبانهای ایرانی ریشه دارد. در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و همچنین به معنای وجدان بکار رفتهاست و به معنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است واژه دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شدهاست. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیبها) یی گوناگونی از این واژه برمیخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یکگانه اوستا) و جز اینها. منبع. نگاهى به تاريخ انديشه در ايران محمود کویر
اسم
[ویرایش]دِین
- آیین، کیش. راه، روش.
- دین در ایدئولوژی و معتقدات مشرق باستانی عامل بارزی بوده است.
- نام روز بیست وچهارم از هر ماه شمسی و نیز نام یکی از ایزدان زردشتی که نگهبان همین روز میباشد.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]دِیَن
- گوینده، آگاه کننده، خبر دهنده.
اسم
[ویرایش]دِییِن
- (عامیانه): غیبت، تشجیع به غیبت، و بدگویی پشت سر کسی یا کسانی اغلب توسط پیر زنان و پیر مردان، که عصاره دین در همین یک کلمه خلاصه میشود.
زبان دیگر
[ویرایش]- عربی
اسم
[ویرایش]دَین
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین