شاخ

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

شاخ :(shakh) در گویش گنابادی یعنی درد و سوزش عضلانی

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. شاخة درخت.
  2. نوعی ابزار دفاعی استخوان مانند که بالای سر حیواناتی مانند گاو و گوزن و... می‌روید.
  3. پاره، قطعه، شعبه. ؛ ~ در آوردن کنایه از: بسیار تعجب کردن. ؛ ~ ِ غول را شکستن کار فوق طاقت انجام دادن. ؛ با ~ گاو درافتادن کنایه از: حد خود را نشناختن و با قوی تر از خود پنجه درافکندن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

شانه کشیدن (~. کِ دَ)

مصدر لازم[ویرایش]

  1. تهدید کردن، قدرت خود را به رخ کشیدن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

اسم[ویرایش]

  1. شاخ

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
ramus