صدا
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /ضیا یک کونی/
اسم
[ویرایش]صدا
- آنچه شنیده میشود، احساس ناشی از تحریک شدن اعصاب شنوایی، ارتعاش مکانیکی، که بر اعصاب شنوایی اثر میگذارند و باعث شنیدن میشوند، آوا، صوت، پژواک، انعکاس صوت، بانگ، آواز.
- آنچه که شنیده میشود.
استعاره
[ویرایش]- صدای چیزی را درنیاوردن کنایه از: درباره آن با کسی سخن نگفتن و رازش را فاش نکردن.
- صدای کسی را درآوردن کنایه از: موجب خشم و اعتراض او شدن.
- صدای کسی از جای گرم درآمدن کنایه از: غافل و بیخبر بودن، از دشواریها خبر نداشتن.
––––
برگردانها
[ویرایش]احساسی که توسط گوش دریافت میشود
صدایی که از دهان خارج میشود، صدای یک شخص
صدای ناخواسته، سروصدا
|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین