پرش به محتوا

ولایت

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [وِل/ آی/ عت]

قید

[ویرایش]

ولایت

  1. کسی که ویلان و سرگردان در غربت سپری کند.
    ولایت معرب ویل‌آیت بوده و همسان با ویلایی نیز می‌شود، بن واژه‌ تشکیل دهند اصطلاحات فوق ویل به معنی آواره یا دوره‌گرد است.
    شعیان دو امام معصوم به این لقب دارند نخست امام‌ علی که در کوفه از تنهایی با چاه سخن می‌گفت و دومی امام رضا بود که در خراسان از بی‌کسی توسط عمّال خلیفه مسموم شد.

ریشه‌شناسی ۲

[ویرایش]
  • عربی

اسم

[ویرایش]
  1. شهرستان. بخش‌هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن‌ها فرمانروایی کند.
  2. ولایة. (جمع): ولایات.

صفت

[ویرایش]
  1. فرمانروایی، پادشاهی.

مصدر لازم

[ویرایش]
  1. حکومت کردن، تسلط داشتن.
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه