چالش
فارسی
[ویرایش]لِ
ریشهشناسی
[ویرایش]پهلوی
واژگانِ ( چار ( چال ) ، چارَگ ( چاره، چاله ) ) همگی در زبان پارسی میانه - پهلوی بکار می رفتند که خود برگرفته از واژه یِ اوستاییِ ( چَر ) می باشند. در زبان اوستایی واژه ( فرَ - چَر ) به چمِ ( بازکردن، روشن کردن ) بوده است و واژه ( آ - چَر ) به چمِ ( رفتن و آمدن ) است و واژه ( چَر - نَ ) به چمِ ( ابزار یا دستگاهی برایِ جنبش دادن ) بوده است و به روشنی نمایانگرِ ابزارِ ( آچار ) است که برایِ جنبش دادنِ پیچ و مهره بکار می رود ( به تاربرگِ واژه آچار یا رویه هایِ 501 و 502 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) مراجعه کنید ) . دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ ایرانی و هندواروپایی رواگمند ( رایج ) بوده است؛ پس واژه ( چالش ) از واژه ( چار ( چال ) ) به همراهِ پسوندِ نامسازِ ( ِش ) گرفته شده است و یک واژه ایرانیِ ناب است.
واژه ( چالش ) واژه ای ایرانی است و با واژگانِ ( چالاک، چاره، آچار ) و . . . همریشه است و همگی از ریشه یِ ( چَر ) یا ( چَل ) هستند. دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ ایرانی بسیار فراوان بوده است.
آچار: ابزاری برای جنباندن یا جنبش دادن بوده است.
چال ( چار ) . ِش:
پسوندِ ( ِش ) یک پسوند نامساز ایرانی است، بمانند ( دانش، خواهش، نکوهش، سرزنش، کشش و. . . )
ریشه یِ تکواژه ( چار ) یا ( چال ) در ( چالش ) به روشنی به زبانهایِ اوستایی و سانسکریت بازمیگردد. برایِ دیدنِ واژگانِ بیشتر به دو پَسگشتِ زیر مراجعه کنید.
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه 501 و 502 از نبیگِ ( ( فرهنگ واژه های اوستا ) )
2 - رویه یِ 26 و 32 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یِ دوم
واژگان ( چار، چاره، چال، چاله، چالش ) همگی از یک ریشه هستند. دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در روندِ زبان پارسی و زبانهای هندواروپایی رواگمند ( رایج ) بوده است. برای نمونه در پسگشتِ ( رفرنس ) زیر، واژه یِ
( چار ) به دیسه یِ ( چال ) ، چارَگ ( چاره ) به دیسه یِ ( چالَک ) ( چاله ) ، نیز واگویی می شده است.
چنانکه در رویه 21 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچکِ پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
( به واژگانِ درونِ کروشه یا براکت با آوایِ ( ل L ) ، ریز بنگرید. )
اسم
[ویرایش]- جنگ؛ جدال؛ مبارزه: بفرمود شه تا دلیران روم / نمایند چالش درآن مرزوبوم (نظامی۵: ۷۹۲).
- (اسم) امری که باید برای آن چارهای پیدا شود؛ مسئله.
- [قدیمی] رفتار از روی کبر و غرور و نخوت.
- [قدیمی] با ناز و غرور خرامیدن.
منابع.
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگِ سنسکریت - فارسی