آمودن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • /آمودَن/

مصدر فعل متعدی[ویرایش]

آمودن

  1. (قدیم): آراستن، زینت دادن. ساختن یا گرفتن چیزی یا مهیا کردن کسی یا چیزی برای انجام کاری در آینده؛ آماده کردن.
    سیستم عامل رایانه‌ام را برای توسعه نرم‌افزار آمودم.
  2. افزودن چیزی به یک شی یا مکان، بویژه به عنوان تزیین.
    میزشان را با چند شاخه گل رز آموده بودند.
    خودروی عروسی را با چند شاخه گل آمود.
  3. (برنامه‌نویسی): افزودن عملکردهایی به یه تابع یا متد.
    در پایتون برای آمودن یک تابع از نویسه‌ی استفاده می‌شود.

فعل[ویرایش]

  1. برآمودن؛ به نخ کشیدن گوهرها و مهره‌ها، تزئین کردن، آماده کردن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین