دگریدن

فارسی

ریشه‌شناسی

دگر + ـیدن

مصدر لازم

1. هنگامیکه چیزی از جنبه‌ای می‌دگرد، آن چیز از آن جنبه به چیزی متفاوت تبدیل می‌شود؛ تغییر وضعیت/حالت درونی:

   پسر بچه روزی از پسرانگی به مردانگی می‌دگرد.

   موفق کسی است که به بهتر از خودش بدگرد.

2. (برنامه‌نویسی) تغییر وضعیت درونی یه شی:

   هنگامیکه می‌گوییم یه شی «دگریده شده»، یعنی وضعیت (داده‌های) درونی‌اش تغییر کرده.

صرف فعل

دگریدن [دِگَریدَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			دگریدن
بن ماضی			دگرید
بن مضارع			دگر
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	دگریدم	دگریدی	دگرید	دگریدیم	دگریدید	دگریدند
	استمراری	می‌دگریدم	می‌دگریدی	می‌دگرید	می‌دگریدیم	می‌دگریدید	می‌دگریدند
	کامل	دگریده بودم	دگریده بودی	دگریده بود	دگریده بودیم	دگریده بودید	دگریده بودند
	التزامی	دگریده باشم	دگریده باشی	دگریده باشد	دگریده باشیم	دگریده باشید	دگریده باشند
	مستمر	داشتم می‌دگریدم	داشتی می‌دگریدی	داشت می‌دگرید	داشتیم می‌دگریدیم	داشتید می‌دگریدید	داشتند می‌دگریدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	دگرم	دگری	دگرد	دگریم	دگرید	دگرند
	استمراری	می‌دگرم	می‌دگری	می‌دگرد	می‌دگریم	می‌دگرید	می‌دگرند
	کامل	دگریده‌ام	دگریده‌ای	دگریده/دگریده‌است	دگریده‌ایم	دگریده‌اید	دگریده‌اند
	ملموس	دارم می‌دگرم	داری می‌دگری	دارد می‌دگرد	داریم می‌دگریم	دارید می‌دگرید	دارند می‌دگرند
	التزامی	بدگرم	بدگری	بدگرد	بدگریم	بدگرید	بدگرند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم دگرید	خواهی دگرید	خواهد دگرید	خواهیم دگرید	خواهید دگرید	خواهند دگرید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بدگر			بدگرید
	نهی		ندگر			ندگرید

برگردان

تغییر وضعیت

• انگلیسی: transition (en)