صدرنشاندن
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
مصدر متعدی[ویرایش]
- نشاندن چیزی در ابتدا یه چیز ترتیبدار:
- هنگام بازنویسی برنامهی روزانهام، فعالیتهای مهمام را صدرنشاندم.
- (برنامهنویسی) یه فرایند که در آن مفسر زبان برخی از کدها را نخست میتفسیرد.
- جاواسکریپت در مرحلهی اجرا، اعلام کلاسها، تابعها، و متغیرها را میصدرنشانَد.
صرف فعل[ویرایش]
صدرنشاندن [صَدْرْنِشانْدَنْ]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | صدرنشاندن | ||||||
بن ماضی | صدرنشاند | ||||||
بن مضارع | صدرنشان | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | صدرنشاندم | صدرنشاندی | صدرنشاند | صدرنشاندیم | صدرنشاندید | صدرنشاندند | |
استمراری | میصدرنشاندم | میصدرنشاندی | میصدرنشاند | میصدرنشاندیم | میصدرنشاندید | میصدرنشاندند | |
کامل | صدرنشانده بودم | صدرنشانده بودی | صدرنشانده بود | صدرنشانده بودیم | صدرنشانده بودید | صدرنشانده بودند | |
التزامی | صدرنشانده باشم | صدرنشانده باشی | صدرنشانده باشد | صدرنشانده باشیم | صدرنشانده باشید | صدرنشانده باشند | |
مستمر | داشتم میصدرنشاندم | داشتی میصدرنشاندی | داشت میصدرنشاند | داشتیم میصدرنشاندیم | داشتید میصدرنشاندید | داشتند میصدرنشاندند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | صدرنشانم | صدرنشانی | صدرنشاند | صدرنشانیم | صدرنشانید | صدرنشانند | |
استمراری | میصدرنشانم | میصدرنشانی | میصدرنشاند | میصدرنشانیم | میصدرنشانید | میصدرنشانند | |
کامل | صدرنشاندهام | صدرنشاندهای | صدرنشانده/صدرنشاندهاست | صدرنشاندهایم | صدرنشاندهاید | صدرنشاندهاند | |
ملموس | دارم میصدرنشانم | داری میصدرنشانی | دارد میصدرنشاند | داریم میصدرنشانیم | دارید میصدرنشانید | دارند میصدرنشانند | |
التزامی | بصدرنشانم | بصدرنشانی | بصدرنشاند | بصدرنشانیم | بصدرنشانید | بصدرنشانند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم صدرنشاند | خواهی صدرنشاند | خواهد صدرنشاند | خواهیم صدرنشاند | خواهید صدرنشاند | خواهند صدرنشاند | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بصدرنشان | بصدرنشانید | |||||
نهی | نصدرنشان | نصدرنشانید |