پادلفیدن

فارسی

ریشه‌شناسی

پاد- + لفیدن

مصدر متعدی

1. بیرونیدن چیزی از محفظه؛ وارون لفیدن:

   در لایه انتقال هر گره (node)، بسته‌های داده، برای یافتن آی‌پی مقصد بسته، پادلفیده می‌شوند.

صرف فعل

پادلفیدن [پادْلَفیدَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			پادلفیدن
بن ماضی			پادلفید
بن مضارع			پادلف
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	پادلفیدم	پادلفیدی	پادلفید	پادلفیدیم	پادلفیدید	پادلفیدند
	استمراری	می‌پادلفیدم	می‌پادلفیدی	می‌پادلفید	می‌پادلفیدیم	می‌پادلفیدید	می‌پادلفیدند
	کامل	پادلفیده بودم	پادلفیده بودی	پادلفیده بود	پادلفیده بودیم	پادلفیده بودید	پادلفیده بودند
	التزامی	پادلفیده باشم	پادلفیده باشی	پادلفیده باشد	پادلفیده باشیم	پادلفیده باشید	پادلفیده باشند
	مستمر	داشتم می‌پادلفیدم	داشتی می‌پادلفیدی	داشت می‌پادلفید	داشتیم می‌پادلفیدیم	داشتید می‌پادلفیدید	داشتند می‌پادلفیدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	پادلفم	پادلفی	پادلفد	پادلفیم	پادلفید	پادلفند
	استمراری	می‌پادلفم	می‌پادلفی	می‌پادلفد	می‌پادلفیم	می‌پادلفید	می‌پادلفند
	کامل	پادلفیده‌ام	پادلفیده‌ای	پادلفیده/پادلفیده‌است	پادلفیده‌ایم	پادلفیده‌اید	پادلفیده‌اند
	ملموس	دارم می‌پادلفم	داری می‌پادلفی	دارد می‌پادلفد	داریم می‌پادلفیم	دارید می‌پادلفید	دارند می‌پادلفند
	التزامی	بپادلفم	بپادلفی	بپادلفد	بپادلفیم	بپادلفید	بپادلفند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم پادلفید	خواهی پادلفید	خواهد پادلفید	خواهیم پادلفید	خواهید پادلفید	خواهند پادلفید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بپادلف			بپادلفید
	نهی		نپادلف			نپادلفید

برگردان

وارون لفیدن

• انگلیسی: decapsulation (en)